با یه دوستی، مدتی همنشین بودم ...
اخلاق ها و رفتاهای قشنگی داشت اما یک مورد از اونها رو ذکر می کنم که برای من خیلی جذاب بود و هنگامی که می دیدم، بسیار متحیر می شدم، البته تحیر من اینگونه نبود که راز و رمز آن را نمی دانستم ...
این دوست خوب و مفیدِ حال، هر وقت از خواب بیدار می شد یک خصوصیت قشنگی داشت ...
یه روز کنارش نشسته بودم به دلیلی باید بیدارش می کردم ... من هم خیلی آهسته این کارو انجام دادم ولی اون بنده خدا ترسید و با هیجان از خواب پرید ... خدای من
تا از خواب پرید به در ثانیه ای گفت ... (با یک هیجان غیر قابل توصیف در متن) بسم الله الرحمن الرحیم
خدای من، من چقدر خندیم اون موقع ...
الان همون دوست و رفتارهایش باعث شده هروقت از خواب بیدار می شوم بگویم بسم الله الرحمن الرحمیم ... اللهم صل علی محمد و آل محمد ...
و اکثرا او را یاد می کنم که باعث خیر و نزدیکی بیشتر من گردید ...
این را می گویند دوست ...
کمال همنشین در من اثر کرد ---------- وگرنه من همان خاکم که هستم
نکته:
خیلی ها می گویند که حال کووووووو تا ما برسیم به خوبان درگاه خدا، می دونید چقدر سخته ...
بله من هم می گم سخته، هیچ کاری آسون نیست ... کنار گذاشتن عادات منفی و یا نداشتن اعمال مثبت به سادگی بدست نمی آید و باید بسیار تلاش نمود
مهم نیست که یکی در میان انجام دهید
مهم نیست که یادتان برود
مهم این است که تکرار و تکرار و تکرار
نوشته شده توسط : علی انصاری
لیست کل یادداشت های این وبلاگ