لب تو دم به دم از ذکر علی زمزمه داشت ------------- واژه ها شاهد مظلومی همسر تو اند
مادر پهلو شکسته ام سلام نمیدانم با تو چه بگویم بعد از گذشت قرنهاحرفهایی به اندازه گذشت قرنها حرفهایی به اندازه چهارده قرن در گلویم مانده است و فقط میتوانم با شکستن بغضم و جاری کردن اشکم با تو حرف بزنم مادرمظلو مه ام هنوزهم ظلم وستم بر تو جاریست بر تو و پیروان تو اگر دیروزبر در خانه ات آتش کشیدن امروز آتش بغض و کینه ایست که بر دل نا کسان نسبت به توو فرزندانت افروخته شده است اگر دیروزامامت،رهبرتو همسرت علی را دست بسته بردند در مقابل دیدگان تو و فرزندانت امروزدست های نازنین فرزندت مهدی را بسته اند. آه
آه نمیدانم مادر چرا وقتی از مهدی سخن میگویم اندوه عجیبی وجودم را فرا میگیرد
ای یاس نازنین، ای کاش ذره ای از ولایت مداری خودت را در وجودمان بپرورانی. مادرم میدانم که تو یک پیرو،یک شیعه ی واقعی برای امامت بودی که حتی در سخت ترین لحظه ها او را تنها نگذاشتی .مادر مهربانم،برایمان دعا کن تا بتوانیم یک شیعه ویک سرباز واقعی برای امام مان برای مولایمان مهدی باشیم دعا کن که سخت به دعایت نیازمندیم
نامه ای از جانب یکی از فرزندانت پس از 14 قرن
نوشته شده توسط : علی انصاری
لیست کل یادداشت های این وبلاگ