ز دست دیده و دل هر دو فریاد -------- که هر چه دیده بیند دل کند یاد

امروز که در خیابان های تهران حرکت می کردم  با خودم فکر می کردم و حرف می زدم ...
عجب تصاویری ، عجب انسان هایی ، عجب مردهای خود باخته ای ، عجب دختران و زن های رنگ آمیزی شده ای ، چشم ها نا بهنگام در حلقه وانفسای تصاویر غیر خدایی گرفتار می آید، چشمان تو می ماند و این معرکه وانفسای شیطان ...
عجب زایشگاهی در این شهر غربت برای خود دست و پا نموده است ...  و عجب فرزندانی را پرورش داده است ، هر کدام وزیرانی خبره همچون چاکرانی، هر روز به پابوس او می شتابند و جرعه نوش جام نجاسات محفل اویند ...
حال . . .
کم کم نزدیک می شویم به ایام هجرت قافله عاشقان از مکه به کربلا، دیار رنج و بلا ...
چشمان عزیزم ، تو چه سخت تحمل می کنی ، و چه دشوار خود را در حصاری می پیچانی تا از گزند دزدان خود محفوظ بمانی ، چه بگویم که جز خود تو نمی تواند به یاریت بشتابد تا بتوانی منزل اشک بر حسین و خاندانش را به کسی اجاره ندهی ، آن هم به مستأجرانی که پس از سکنی گزیدن ، دیگر قصد برخواستن نمی کنند و تو را مخمور خود می سازند ...
من تو را دوست می دارم ... آری تو ... تویی که تا نام حسین و فرزندانش را می شنوی لبریز از عشق و شور حسین می شوی و آسمان دلت بارانی می شود ... تویی که محیط وجودت  را چشمه جوشان اشک بر حسین در آغوش می گیرد ...
آری برای تو نگرانم ... چشمان عزیزم ... ای یاور دوران کودکی ام تا به حال ... چه دشوار مسیری برای تو انتخاب شده است ...
مخیر شده ای بر انتخاب میان هم آغوشی با اشک بر حسین و دل سپاری بر بیگانگان ...
از درگاه خدا و پیشگاه آقا امام زمان علیه السلام برایت طلب مغفرت می نمایم و از ایشان ملتمسانه،  حفاظت از وجود تو را خواهانم ... چرا که فقط تویی که با بارش بر گونه هایم ، با جاری شدن بر وجه صورتم به من وجاهت می بخشی و مرا پاک می سازی . . .

بر تقدس جانت سلام

این فایل هم گوش بدید خوبه

نوشته شده توسط : علی انصاری

نظرات دیگران [ نظر]